مهریَشت: میترایشت. دهمین یشت اوستا و از لحاظ مضمون پس از فروردین یشت، کهنترین بخش آن است. این یشت در بزرگداشت و ستایش ایزد بزرگ و کهن ایرانی به نام مهر یا میترا (در اوستا «میثْرَه») ایزد پیمان، فروغ و روشنایی سروده شده که نام او در گاثای زرتشت نیز یکبار آمده است. مهریشت از نگاه اشارههای نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است. مهریشت، پیماننامه ایزد کهن ایرانی، و نیایشنامه یکی از فراگیرترین و تأثیرگذارترین آیینها و ادیان ایرانی است. مهریشت دارای ۳۵ بخش یا کرده و ۱۴۶ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۸ تا ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۸ تا ۳۴، ۳۷، ۴۱، ۴۸ تا ۵۹، ۷۲ تا ۷۴، ۸۳ تا ۹۴، ۹۸ تا ۱۰۳، ۱۰۵ تا ۱۱۱، ۱۱۴ تا ۱۲۲، ۱۲۶، ۱۳۷ تا ۱۳۹، ۱۴۴، ۱۴۶. مهریشت در متن اصلی به نظم سروده شده و کهنترین شعر بدست آمده ایرانی است. این یشت سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهایی در وصف پهلوانی به شمار میرود.
میتْرَه یا مهر بعدها به خورشید و نور آن نیز اطلاق شده که در دوران سرایش مهریشت چنین باوری در میان نبوده است و آشکارا بین مهر و خورشید تفاوت قائل شده است. اشارههای جغرافیایی موجود در مهریشت نشان میدهد که محل سرایش آن، سرزمینهای جنوبی آسیای میانه و شمال افغانستان امروزی و نواحی پیرامون رود آمو/ آمودریا بوده است. اشارههای متعدد در مهریشت نسبت به تقسیمات کشوری و دادگری، نشانه وجود سرزمین و جامعهای منظم، منسجم و قانونمند است. برخی از بخشهای مهریشت به قرار زیر است: «میستاییم مهر دارنده دشتهای پهناور را؛ او که به همه سرزمینهای ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد.
میستاییم مهر دارنده دشتهای پهناور را؛ او که آگاه به گفتار راستین است، آن انجمنآرایی که دارای هزار گوش است، آن خوشاندامی که دارای هزار چشم است، آن بلند بالای برومندی که در فرازنای آسمان ایستاده و نگاهبانی نیرومند و به خواب نرونده است. اوست نخستین ایزد مینوی که پیش از خورشیدِ نیستیناپذیر و تیزاسب از فراز کوه البرز بر آید. اوست نخستین کسی که با زیورافزار زرین و آذین بسته از آن فرازگاه زیبا بر دمیده؛ از آنجاست که آن بسیار توانا همه خانمانهای ایرانی را مینگرد.
ما خواهانیم که پشتیبان کشور تو باشیم، ما نمیخواهیم که از کشور تو جدا شویم، نمیخواهیم از خانمان جدا شویم، نمیخواهیم از روستا جدا شویم، نمیخواهیم از دهستان جدا شویم، نمیخواهیم از کشور جدا شویم. مباد جز این! تا مهر دارنده بازوان نیرومند ما را از دشمن بپاید.
برای متن کامل مقالات به نسخه چاپی کتاب مراجعه نمایید.