خورشید: درخشانترین جرم آسمانی که تأثیری فراوان در باورداشتها و آثار هنری مردمان باستان داشته است. خورشید چشمگیرترین جرم آسمانی و بزرگترین سیارات بوده است. تأثیر گسترده خورشید بر روی زندگی زمینیان و وابستگی عمیق مردم بدان موجب شده تا خورشید محبوبترین و توجهبرانگیزترین پدیده پیرامونی بشر- چه بر روی زمین و چه بر پهنه آسمان- باشد. از نگاه مردمان باستان، خورشید علاوه بر اینکه عامل انکارناپذیر رشد و رونق کشاورزی و شکلگیری حیات بر روی زمین بود، عامل اصلی شکلدهی و ایجاد سامان و نظم در جهان و در زندگی مردم و قراردهای زمانی منبعث از آن بود. تمامی نظامهای زمانسنجی و چرخه سامان حیات انسانی، جانوری و گیاهی بر روی زمین بر اساس حرکات روزانه و سالانه خورشید تعریف میشد و معنا مییافت.
انسان در گذر هزاران سال دیده و دریافته بود که این تنها خورشید است که میتواند شبهای سرد و ترسناک درون غارها را با پرتوهای خود به گرما و آرامی تبدیل کند. او شبهای هزاران سال را در انتظار و آرزوی طلوع خورشید بسر برده بود و همراه با بردمیدن آن، بانگ شادی سر داده بود. انسان این را بخوبی میدانست و درک میکرد که زندگی بر روی زمین فقط با وجود پرتوهای خورشید معنا و مفهوم دارد و هر آنچه از آن بهرهمند است، ناشی از دهشهای این گوی بزرگ زرین است.
گوی بزرگ و درخشانی که آدمی قدرت و توانایی کمترین دخالت و تأثیرگذاری بر آن را نداشت و بکلی بیرون از حوزه نفوذ و دسترسی او بود. اینچنین بود که برای او پدیده خورشیدگرفتگی اهمیت فراوانی مییافت. چرا که از یک سو، احتمال اینکه خورشید محبوب را از او بربایند، موجب نگرانی او میشد و از سوی دیگر، میل داشت تا بداند این کدامین عامل و نیرو است که توان در افتادن و غلبه بر خورشید مقتدر را داراست؟
اهمیت و جایگاه خورشید در گذر زمانهای طولانی موجب شده تا نگاره آن بر روی کهنترین نقوش روی سفال و یا کهنترین سنگنگارهها دیده شود. با اینکه نقش خورشید بر روی ظرفهای سفالین، میتواند نوعی درخواست و آرزو از این زندگیبخش بزرگ باشد تا همواره از دهشهای او برخوردار باشند؛ همین نقش بر بالای سنگنگارههای پیروزی حاکمان و جهانگشایان که رقیب نگونبخت را در زیر پای خود فرو غلطاندهاند، تأکید و تبلیغ این نکته است که این پیروزی در سایه حمایت و توجه خورشید کسب شده و فرمانروای پیروز از پشتیبانی و پناه او برخوردار است.
[hidepost]
نفوذ خورشید و بکارگیری تصویر آن هیچگاه از میان نرفت و به شکلهای گوناگون در آثار هنری و نمادپردازیهای تمــدنها و ادیــان گونــاگون ادامه حیات داد.
در شاهنامه فردوسی، درفش سپاه فریبرز پسر کیکاووس «خورشیدپیکر» است و در خورشیدیشت اوستا «خورشید جاودانه و رایومند و تیز اسپ» ستوده میشود.
«ناهونتِه/ ناهونْدی» خدای خورشید عیلامی مظهر قانون شمرده میشد و پادشاهان خود را وفادار به او مینامیدند. خدای خورشیدی ودایی هندوان با نام «سوریا» بر گردونهای هفتاسبه و شتابناک سوار است، در حالیکه ارابهران او «سپیدهدم» است. «توناتیو» خدای خورشیدی آزتکها، هالهای از پرتوهای خورشید بر پشت سر خود داشت و بقای جهان متکی به خواست و خوشنودی او بود. اینکاهای پرو، «اینتی» را خدای خورشید مینامیدند و همو را بزرگترین نیای خود میدانستند. اورارتوییان خدای خورشید را «شیوینی» مینامیدند که یکی از سه خدای بزرگ آنان بود. خورشید سومری یا «اوتو» همراه با خورشید بابلی یا «شَمَش» دارنده بیناترین و هشیارترین چشم گیتی و پاسبان داد و داوری بشمار میرفت. دو همتای مصری او یعنی «رِه» (Re) و «هور/ هُروس» ساماندهنده و سرچشمه نظم در آسمان و زمین دانسته میشدند و در خط تصویری هیروگلیف مصری، یک دایره توخالی نشان تصویری خورشید بود.
یونانیان نیز خدای خورشید را با نامهای «هلیوس» (Hλιος) و «آپولو» (Aπόλλων) میشناختند و رومیان علاوه بر نام آپولو، نام «سول» (Sol) را نیز بدان داده بودند که در زبان لاتینی تبدیل به «سولیس» (Solis) شده بود.
نقش خورشید در آثار هنری و معماری مسیحیت و نیز در دوره اسلامی در قالب معروف و شناختهشده «شمسه» دوام یافته است. ← خور، خرمروز، گوی بالدار و کعبه و خورشید.
[/hidepost]